فکر می کنم درداستان های این مجموعه زمان وتغییر دغدغه ها بسیار دخیل بوده که لذت چندانی نداشت.
داستان آذر، ماه آخر پاییز- به شدت با اتفاقات فیلم خشت و آینه درگیراست. باران و شب ونوزاد وزنی مانده در خیابان
.
تب عصیان در فضای زندان و آزادی
.
در خم راه- در چنگال دیکتاتورهای زمانه که در اینجا کدخدای دهکده است گیر افتادن- پدر و پسر و فرار وکوه و کدخدا
.
یادگار سپرده- شاعرانه و در رثای دوستی که نیست و اعدام شده است.
.
شب درازد که این داستان فقط در این چاپ موجود است و در چاپ دوم سوم حذف شده.
.
میان دیروز و فردا در فضای تیرباران و مبارزه
دیدگاهها
دوست داشتم نظرت رو بدونم در موردش اتفاقاً
چون من قدیما خونده بودم و خوشم اومده بود
بعد جدیدا خوندم و خوشم نیومد
شاید چون قدیما از این فضاهای چریکی و تیره عصیان و آزادی خوشممیاومده
نمیدونم