یه لیست خیلی جالب دیدیم که نجمه درست کرده بود. خیلی با دقت و موشکافانه که از چه چیزهایی خوشش میاد. دارم فکر می کنم من چی؟ من از چه چیزهایی خوشم میاد؟
.
از تیرامیسوهای لیوانی ای که از کاسکو می خریم، شش تا ده دلار. 
از نون خامه ای های صدتایی
از رستوارن ایتالیایی که سر 68 تو کنج کوچه ست.
از قرمه سبزی زن عمو صدیقه
از شب هایی که با مرضیه ریحانه بیداریم و الکی می خندیم.
از پانتومیم بازی کردن تو همه ی جمع های غریبه و آشنا
از کاپ کافی کمپانی که کافه ی محبوب رو رودخونه ی هادسون 
از کتابخانه ی نیویورک سالن مین روزش
از "ح" وقتی موهاش یه مدلی می شه که بهش می گم "سنقل" واژه ی ابداعی و مخصوص خانواده ی دو نفره
از رستوران کوبایی دم خونمون
از چای خوردن های آخر شبی یوهویی با دوستام
از کافه فرهنگ هنر واژه
از دانشگاه تهران خیلی خوشم. دانشکده ادبیاتش بیشتر
از کتابخونه ی مرکزی دانشگاه تهران هم خیلی
از لیست اهنگ های یوتویپم
از خوندن وبلاگ دوستام 
از فیلم های کوتاه واسه اینستاگرام درست کردن
از کتاب های فارسی و کشف نویسنده های تازه خیلی خوشم میاد
از آهنگ های سیا 
از اینکه ادم ها با کیک و شیرینی و گل بیان خونم
از فرش های قرمز ایرانی که تو بیشتر خونه های ایرانی های خارج دیدم
از سریال نگاه کردن با ح خوشم میاد
از ح وقتی برام قصه های پخته میاد و به کنه وجود من راه پیدا می کنه خیلی خوشم میاد.
از وقت هایی که می افتم رو دور نوشتن و شب ها با دست درد می خوابم خیلی خوشم میاد.
از شعرهای فروغ 
از لحظه ی نشستن و بلند شدن هواپیما
از خونه های جینگیلی و رنگی خیلی خوشم میاد(به همون اندازه از خونه های کلاسیک و پخته بالغ متنفرم)
از رودخانه ی هادسون خیلی خیلی خوشم میاد. بیشتر از همه ی کوه ها و جنگل های ایران
از نامه های الکترونیکی تلگرام یا همون ویس های آبی خوشم میاد.
از اینکه تو خونمون هرگز صدای تلویزیون نمیاد و همیشه در سکوت زندگی می کنیم خیلی خوشم میاد.
از اینکه ح عاشق فوتبال و هیچ ورزشی برای نگاه کردن نیست خیلی خوشم میاد.
از شهرهای بزرگی مثل تهران و نیویورک به خاطر هیاهوی زندگی خوشم میاد.
از اینکه قصه بشنوم از دوست هام و مامانم و آشناها و فامیل خیلی خوشم میاد.
از آش درست کردن، شله زرد، فرنی و حلوا درست کردن خوشم میاد.
از فیلم های تارکوفسکی و برگمان و ترنس مالیک و کیم کی دوک و همه این فیلم ها که باید تنهایی ببینم و ح عمرا بشینه باهام ببینه خیلی خوشم میاد.
از موسیقی بی کلام خیلی خوشم میاد و ترجیح اولمه.
از پنجره ی خونمون خیلی خوشم میاد.
از پرورش گیاه در خانه خوشم میاد.
 از آفتاب و نورش خیلی خوشم میاد و از بارون و برف و همه ی این رمانتیک بازی ها متنفرم.
از مسجد وکیل شیراز خیلی خوشم اومد.
از پارکینگ پروانه خیلی خوشم میاد.
از گریل گاردن بالای بیمارستان که شده بود پاتوق ص و همبرگرهاش خوشم میاد.
از همه ی خیابون هایی که به دانشگاه تهران منتهی میشن خوشم میاد.
از جومپا لاهیری خوشم میاد.
از شیوه ی زندگی کردن امریکای لاتین ها خوشم میاد.از مدل سرخوشی شون.
از کوچه پس کوچه های بوستون خوشم میاد.(از هاروارد و ام آی تی بدم میاد.)
از دانشگاه کلمبیای نیویورک خیلی خوشم میاد.
از یه کوچه تو تورنتو که یه کافه گالری داشت خیلی خوشم میاد.
از چشم ابرو مشکی ها خوشم میاد و بینی های عمل نشده.
از رقصیدن تو یه جای تاریک با آهنگ های عربی خوشم میاد.
از مارلین و شیوه ی زندگی ش خوشم میاد.
از شهر کتاب ص اینا خوشم میاد.
از سبزی خشک شده و پیاز سرخ کرده ی آماده و لوبیا نخود کنسروی خیلی خوشم میاد.
از دسرهای شیرین عربی خوشم میاد.
از داستان کوتاه خوندن هر روزه به شیوه ی روتین زندگیم خوشم میاد.
از یونان که تا به حال نرفتم و ندیدم خوشم میاد.
از عکس های مرتضی نیک نهاد خوشم میاد.
از جشنواره ی فیلم های کوتاه خوشم میاد. (جشنواره فیلم های فارابی دانشگاه هنر خیلی)
از جمع شدن دوباره ی دوست های دوره ی لیسانس خوشم میاد.
از بچه های کوچیک خوشم میاد. (از دور بیشتر)
از روابط عاشقانه ی بافاصله خوشم میاد (که آدم ها با هم زندگی نکنن و هفته ای دوباره همدیگرو ببین)
از آشنا شدن ها و کشف ادم های مجازی و خوندنش خیلی خوشم میاد. (و بعد به دوستی انجامیدن)
از ادم های با هیجانی که لبخند زدن رو بلدند خیلی خوشم میاد.
از سورپرایز شدن خیلی خوشم میاد و همینطور سورپرایز کردن و نقشه هاش.
از اهنگ های ترکی خیلی خوشم میاد با اینکه نمی فهمشون.
از سه تایی سفر رفتن خواهرانه خوشم میاد.
از گروه خواهران قریب که توی تلگرام داریم خوشم میاد.
از عضو شدن تو کانال های تلگرامی خوشم میاد.
 از موزه ی متروپلیتن رفتن خوشم میاد. (بیشتر از موما و ویتنی و آرت میوزم)
از جمعه شب ها خیلی خوشم میاد که دو روز بعدش تعطیله
از صبح ساعت هشت بیدار شدن خوشم میاد.
از جوراب های رنگی و خریدن شون خوشم میاد. کلا جوراب دوست دارم.
از موبایل سامسونگ و ایسر و لپ تاپ های ایسوز سفید خوشم میاد(از آیفون متنفرم.)
از ساعت هایی که نغمه و مرجان دارن خوشم میاد.(اسمش رو یادم نمی آید. از اپل واچ متنفرم.)
از آنتروپولوژی هوبوکن و پیر وان خوشم میاد.
از برلینگتون نیویورک و مال های بزرگ خوشم میاد.(از مغازه های ایران که خیلی کوچیک اند بدم میاد.)
از دونیت کردن لباس هام خیلی خوشم میاد.
از هدیه دادن خیلی خوشم میاد.
از رنگ های فانتزی موها مثل بنفش و صورتی خوشم میاد.
دیدن شهرها از فاصله ی هوایی نزدیک رو دوست دارم مثل دیدن رم و استانبول که خیلی قشنگ بودند.
از مسافرت رفتن با ماشین سین که همش اهنگ های درخواستی میذاریم خوشم میاد.
از کنسرت ابی خیلی خوشم میاد.
از اینکه یه روزهایی خونه تنها باشم به مدت چند روز و فاصله خوشم میاد.
از کیک خریدن و خونه ی دوستام رفتن خوشم میاد.
از ترکوندن بابل ها و ریختن هسته های نارنگی تو گلدون خوشم میاد.
از کفش های اسپرت و ورزشی خوشم میاد. (از کفش های پاشنه بلند متنفرم.)
از دخترهای قدبلند خوشم میاد.
از ماجراهای قبل از انقلاب مامانم خوشم میاد.
از کشتی سوار شدن و همه ی حرکت هایی که مربوط به رودخونه و دریا می شه خوشم میاد.(از کوه و جنگل خیلی خوشم نمیاد.)
از چمدون پر از کتابم که هر بار از ایران میارم خیلی خوشم میاد.
از جمعیت امام علی و کارهایی که ریحانه انجام میده خوشم میاد.
 از پول فرستادن فارسی به خیریه ها خوشم میاد.(از بذل و بخشش خیلی خوشم میاد.)
از دنیای ش و نقاشی ها و مدل راحتش با زندگی خوشم میاد.
از 

دیدگاه‌ها  

# نجمه 1396-09-20 22:09
اوه
چه لیست قشنگ و وسوسه‌انگیزی شد.
هوووووم...خیلی دلم می‌خواد یک روز هادسون رو از نزدیک ببینم. گل و شیرینی بگیرم بیام خونه ات :lol:
ولی بلند شدن و نشستن هواپیما؟!! من از هواپیما خیلی بدم میاد.

خیلی جالبه آدم لیست های دیگران رو که می‌خونه می‌بینم چقدر دلخوشی هست. چقدر چیزهای کوچیکه قشنگ وجود داره. چقدر قشنگ های هر کس متمایز ولی بازم قشنگه.
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# راضی 1396-09-20 23:03
باید بیای حتما هادسون رو از نزدیک ببینی. دوست خوب منه. :roll: کیک خامه ای بگیر و تیرامیسو :lol:
ولی خیلی جالب بود نوشتن این لیست. یه جور دوباره به خود برگشتن.. فکر می کنم هنوزم می تونم ادامه ش بدم و هنوز ناکامله.. ولی ایده ی خیلی فرح انگیزی بود که دادی :-)
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# مینا 1396-09-21 12:03
چه خوب بود. ولی لیست من اینقدر طولانی نمیشه :D
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# راضی 1396-09-22 15:21
منم فکر می کردم نمیشه و زیاد چیزی برای عرضه ندارم ولی نشستم نوشتم خیلی شد. بازم هست فکر کنم :roll:
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# نجمه 1396-09-22 17:28
من بازم یک لیست نوشتم
اون لیست قدیمیم بود‌
الآن کلی چیزا عوض شده
زیاد شده
بعد مینا می‌گه زیاد نیس؟!کسی مثل اون حتماً باس بنویسه
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# راضی 1396-10-18 19:20
من خیلی باهات موافقم نجمه.. دقیقا یکی مثل اون همیشه باید بنویسه.. یعنی اینقدر گفتیم بنویس بیچاره دیگه زده شده :P
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# مینا 1396-10-19 07:08
:**** دوستتون دارم
راضیه باور کن طلسم شده دیدار تو و من :-|
ولی دلم باهاته :*
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# راضی 1396-10-19 17:53
باید شجاع باشی در دل انقلاب ها بزنی بیرون از خونه :P این چه وضعیه آخه.. ما فیلسوف انقلابی می خوایم تحویل جامعه بدیم :D :roll:
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید