نیازمندی ها را یک بار پیمان اسماعیلی در صفحه اش معرفی کرد. پیمان اسماعیلی خودش یک نویسنده ی جدی داستان کوتاه با فضاهای بسیار خاص، برای من محسوب می شود.

کتاب را شروع کردم و از داستان ها و شوک ها و شیوه ی نوشتاری همراه با آرامش و طمانینه ی کتاب بسیار لذت بردم. در بعضی از داستان ها جا داشت که از اطاله و اطناب جلوگیری شود. اما پایان ها بسیار قوی و کار شده بودند.

بهترین داستان و قوی ترین و دوست داشتنی ترین همین داستان نیازمندی ها بود. که به ظرافت و پیچیدگی های رابطه ی یک زن و شوهر پرداخته بود. خشونت سرد و تیز مرگ پدر نازنین- داستان ویلای سگی و پایان محکم.

داستان قطار ساعت یازده، به پیچیدگی های مادر بودن و نبودن به طرز ظریفی پرداخته شده بود-کمی من را به یاد فضای داستان دختر گمشده ی النا فرانته هم انداخت.- "چند سال بعد مادرم برای همیشه از خانه رفت و پدرم بیکار شد و کارگرها دیگر نیازی به مهندس نداشتند."پ

.

در همه ی داستان ها نوعی فقدان و تلخی رابطه وجود دارد که فضای داستان سعی در باز کردن و تا حدی حل و فصل ان در ذهن مخاطب و همراهی خواننده دارد. بخش هوشمندانه ای که راوی داستان ها قرار نیست چیزی را حل کنند. و حل و فصل کامل داستان بر عهده ی خواننده است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید